برای پاسخ به این سوال بیاید اول این را مشخص کنید که منظور از "بازار" کدام بازار و منظور از "فعالیت" چه فعالیتی است.

تصویر زیر از سایت متمم برداشته شده که برای من بسیار شیرین و گویا میباشد. موضوعی که قبل تر به اون توجه نمیکردم ولی الان مثل یک چراغ قوه برای من کار میکند (و حتی به تصمیم گیری های من کمک میکند).

خلاصه و برداشت شخصی از این مقاله:

بازار بالقوه

شامل همه کسانی است که به داشتن کالای ما و یا استفاده از خدمات ما علاقمند هستند.

به عبارت دیگر انسان‌ها یا کسب و کارهایی که "ممکن است" روزی مشتری ما باشند. "یا" لااقل استفاده از محصولات ما با اصول و ارزش‌ها و نیازها و ترجیحات و علایق آنها، تعارض جدی ندارد.

بازار آماده

بازار آماده زیرمجموعه‌ای از بازار بالقوه است.

این زیرمجموعه شامل کسانی است که وقت و زمان و سایر منابع لازم برای خرید و استفاده از محصولات و خدمات مورد نظر را نیز دارند.

حالا دیگر مهم نیست که چند نفر دوست دارند محصول یا خدمات ما را داشته باشند، سوال این است که چند نفر، اگر بخواهند می‌توانند این خودرو را خریداری کنند؟

وقتی از بازار آماده حرف می‌زنیم، به "همه‌ی منابع" (علاقه، زمان، پول و ...) توجه داریم و نه فقط پول.

بازار هدف

این بازار بازاری هستش ما خودمون به دلخواه یا به اجبار "انتخاب" میکنیم. طبیعتا در این "انتخاب" محدود سازی اتفاق خواهد افتاد. (انتخاب یه بازه سنی خاص، یک محدوده خاص، جغرافیای خاص، روش ساخت و آماده سازی خاص و ...)

بازار تحت نفوذ

بخشی از بازار است که تا این لحظه، کالا و خدمات (یا به عبارتی محصولات) ما را تهیه کرده و مورد استفاده قرار داده‌اند (در واقع، بازار تحت نفوذ کسانی هستند که در حال حاضر مشتری ما هستند)

 

مثال

فرض کنید که شما بخواهید آب معدنی بفروشید. در این صورت میتوان با یک تقریب برآورد کرد:

بازار: کل مردم ایران (85 میلیون نفر)

بازار بالقوه: افراد علاقه مند به آب معدنی (9 میلیون)

بازار آماده: افرادی که نیاز، علاقه و پول دارند و حواسشان به عدم تولید پلاستیک هست (2 میلیون)

بازار هدف: من تهران و توی اون چهارراه ولی عصر رو انتخاب میکنم (7 هزار نفر)

بازار تحت نفوذ: افرادی که از من آب معدنی خواهند خرید (400 نفر)

سوال

 به چه علت‌هایی ممکن است یک کسب و کار، تصمیم بگیرد بازار هدفش از بازار آماده‌ی موجود کوچکتر باشد؟

ما به علت محدودیت هایی که خودمان، بازار و قوانین داریم و شرایط حاکم به ما تحمیل میکنه مجبور هستیم که "انتخاب" کنیم. و این انتخاب یعنی "محدود کردن" و کوچک شدن.

توی کتاب "بازی برد" میخوندم که یکی از سوال هایی که ما برای رسیدن به برنامه استراتژیک باید جواب بدیم اینه که "زمین بازی" یا حوزه فعالیت خودمون رو روشن و مشخص کنیم و این رو حتما در ذهن داشته باشیم که هیچ فرد یا شرکتی اونقدر کامل نیست که بخواد برای همه افراد و توی همه حوزه ها توان و انرژی و سرمایه بزاره.

 

مطالعه کامل مقاله