زنجیره ارزش پورتر در مورد سهم ارزش هر بخش از یک مجموعه صحبت میکند.
زنجیرهی ارزش پورتر، کمک میکند نگاهی کلانتر به کسب و کارها و بنگاههای اقتصادی داشته باشیم و شباهتها، تفاوتها، نقاط قوت و ضعف، و نیز فرصتها و تهدیدهایشان را بهتر ببینیم.
پورتر تأکید دارد که وقتی میخواهیم موقعیت یک کسب و کار را با سایر کسب و کارهای رقیب از نظر شکل و میزان ارزش آفرینی بسنجیم، نمیتوانیم کل کسب و کار را به عنوان یک پیکره واحد ببینیم. بلکه بهتر است کسب و کار را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنیم و ببینیم هر بخش، چقدر و چگونه به ایجاد ارزش کمک میکند.
در موفقترین کسب و کارها هم – که آنها را به عنوان نماد ارزش آفرینی میشناسیم – الزاماً همهی بخشها ارزش آفرین نیستند. چهبسا بعضی بخشها و دپارتمانها، ضعیف باشند و بخشهای دیگر، بار آنها را به دوش بکشند.
اینکه بگوییم شرکت الف از شرکت ب که در همان صنعت فعالیت میکند موفقتر (یا ارزشآفرینتر) است، کافی نیست. باید ببینیم بخشهای مختلف از مجموعه بخشهای شرکت الف، هر یک چه سهمی در این پیشتازی ایفا کردهاند.
حسین:
درکسب و کار خرده فروشی بخصوص فراوده های لبنی امروز در کشور برخی از برندهای مهم درجا می زند و برخی از برندهای تازه تاسیس به خوبی رشد می کنند حتی در دوران رکود چگونه؟
در زمانی که کیفیت به عنوان مزیت رقابتی بود شرکت های بزرگ با خرید دستگاه های مناسب محصولات با کیفیت تولید می کردند و از اصطلاحات بهترین کیفیت در عرضه خود استفاده می کردند. با افزایش سرعت تکنولوژی و واردات دستگاه ها به کشور تفاوت در کیفیت محصولات کمتر شد به نحوی که مشتری نمی توانست دقیقا از روی کیفیت محصول برند راحدس بزند.
شرکت ها ی کوچک که متوجه شدند کیفیت دیگر نمی توند ارزش آفرین باشد با ایجاد خدمات بهتر در توزیع و پشتیبانی بهتراز شرکت های عریض و طویل پیشی گرفتند و سهم بازار خوبی را به دست آوردند
و نگاه ارزش محور بودن است که می تواند به تدوام فعالیت آنها در کسب وکار کمک نماید.
در صورتی که شرکت ها به اصطلاح برند دار همچنان به قدمت برند خود افتخار می کردند و فکر می کردند که می توان فقط با داشتن یک اسم در بازی رقابت داوم آورد.
اگر شرکت های بزرگی که در حال از دست دادن سهم بازار هستند، به تحلیل کسب و کار خود با مدل زنجیره ارزش پورتر بپردازند، متوجه می شوند که باید واحدها و فرایند های خود را از نگاه دریچه هزینه محور و به نگاه ارزش محور تغییر دهند. واحدهای که در کسب و کار فقط هزینه محور هستند و ارزش افرین نیستند و یا از خروجی کمی برخوردار هستند را حذف یا اصلاح نمایند.
شرکت های ملی زیادی در این عرصه به فعالیت مشغول هستند که به جای نگاه تولید ارزش فرایند ها، به تعویض جایگاه ها مدیران فکر می کنند و این آزمون و خطا آنقدر ادامه دارد تا کل مسیر آن صنعت را در جاده ورشکستگی هدایت شود.
اصل حرف پورتر در زنجیرهی ارزش این نیست که حتماً زنجیرهای مطابق چارچوب پیشنهادی او تعریف شود.
حرف پورتر این است که اگر دنبال ارزش آفرینی هستید یا میخواهید در مقایسه با رقبا ارزش بیشتری ایجاد کنید، نمیتوانید با نگاه کردن به چارت سازمانی، ایده بگیرید و تحلیلهای قوی انجام دهید.
مهم است که قلمرو فعالیتهای خود را به شکل اثربخشتری تقسیمبندی و بررسی کنید.
زنجیرهی ارزش پورتر و هم زنجیره ارزش خدمات که در این درس مطرح کردیم، این ویژگی را دارند که چارچوب متفاوتی در اختیار شما قرار میدهند.
مثلاً فرض کنید هتل مورد بحث ما، بدون این زنجیره بخواهد خود را با هتل رقیب مقایسه کند. با چارچوب متعارف، مقایسه کردن کار سادهای نیست و احتمالاً بسیار سلیقهای خواهد بود.
اما با تقسیم خدمت به شش حوزهی اصلی و تعدادی حوزهی پشتیبان، مقایسه بسیار سادهتر خواهد بود. مدیر یا مشاوری که با زنجیرهی ارزش آشناست ممکن است در گزارش خود به چنین تحلیلی برسد:
ما در جنبههای عملیاتی و ارائهی خدمات در طول مدت اقامت (Service Delivery) قوی هستیم و حتی از رقیب بهتریم. اما در Service Recovery بسیار ضعیف هستیم. خطاها و شکایتهایی که اکنون مسافران ما مطرح میکنند، کمابیش مشابه حرفهایی است که چند سال قبل میزدند.
ضمناً ما برنامهی وفاداری قدرتمندی نداریم و از این نظر، در حوزهی نگهداری مشتری (Customer Retention) نتوانستهایم با هتلهای دیگر رقابت کنیم.
برداشت و خلاصه ای از متمم